...:::... رحمت بی انتها....:::....


این شعر جزو شعر هایی هستش که

خیلی رو من تاثیر داشته



...:::... رحمت بی انتها....:::....


يا رب! گناه اهل جهان را به ما ببخش      ما را سپس به رحمت بى منتها ببخش

هرچند ما نه ايم سزاوار رحمتت     ما را بدان چه نيست سزاوار ما ببخش

گفتى كه مستجاب كنم گر دعا كنى     توفيق هم عطا كن و حال دعا ببخش

بگذر از آن گناه كه سدّ ره دعاست     هم بر دعاى ما اثرى برملا ببخش

قصد از دعا، اجابت امر است، ورنه من     خود كيستم كه با تو بگويم خطا ببخش

ما را شبى به باغ پر از نرگس فلك     يعنى: بدين كواكب نرگس نما، ببخش

تا بشكفد به گلشن دل ها گل اميد    ما را به فيض لطیف نسيم صبا ببخش

ما را اميد عفو تو مغرور كرد و بس    گر شد خطا، بدين سخن بى ريا ببخش

اين اولين گذشت تو نبود ز جرم ما    بخشيده اى چنان كه به ما بارها بب

تا همچو ديگران به نوايى مگر رسيم   ما را به سوز سينه هر بينوا ببخش

دل هاى ما كه تيره شد از زنگ معصيت     يا رب! به نور معرفت خود، صفا ببخش

دور ار ز كاروان سعادت فتاده ايم     ما را به رهروان طريق وفا ببخش

آلوده از نخست نبوديم كامديم     ما را به حسن سابقه، روز جزا ببخش

اشك ندامتى نفشانديم اگر ز چشم     ما را به چارده گهر پربها ببخش

روزى كه هر كسى به شفيعى برد پناه     ما را به آبروى شه انبيا ببخش

گر از خواص امّت مرحومه نيستيم     ما را به لطف عام شه اوليا ببخش

ما را ز اهل بيت ولايت اميدهاست      تقصير ما به حرمت خيرالنسا ببخش

گيرم به ما معاويه نفس، چيره شد       ما را به رأفت حسن مجتبى ببخش

تا بر حسين عقل سليم اقتدا كنيم     عصيان ما به خامس آل عبا ببخش

از شيخ و شاب چون همه بيمار غفلتيم      در سايه امام چهارم، شفا ببخش

در راه علم و معرفت از ما قصور شد      ما را به علم باقر احمدسخا ببخش

تا جز طريق صدق و صفا راه نسپريم      ما را به زهد صادق حيدرعطا ببخش

زين تنگناى محبس تن تا برون رويم      ما را به حلم موسى جعفر، بيا ببخش

از قربت ار به غربت دنيا فتاده ايم      عصيان ما به ساحت قدس رضا ببخش

ما را به آبروى جواد آن سپهر جود     يعنى تقى به علم و عمل مُرْتَقى(1) ببخش

يا رب، به سيّدالنقبا شاه دين، نقى    ما را به راه دين، نظر كيميا ببخش

هرچند رحمت تو فزون تر ز جرم ماست     ما را به حق عسكرى ذوالعطا، ببخش

عمرى ز ما اگرچه نديدى به جز خطا      يا ذاالكرم به مهدى صاحب لوا ببخش

ما را بدان دقيقه كه گلگون بِراق عشق      بى مصطفى شد از ستم اشقيا ببخش

بر آن دمى كه دلدل ميدان پردلى     بى مرتضى شد از ره جور و جفا ببخش

يا رب، بدان دقيقه كه عنقاى قاف عشق     رو كرد در حريم شه كربلا ببخش

يعنى كه ذوالجناح فلك سير شاه دين     بى شاه شد به سوى حرم برملا ببخش

يا رب، بدان دقيقه و ساعت كه اهل بيت     واقف شدند زان خبر غمفزا ببخش



(صابر همدانى)



...:::... قربون خدا برم ...:::...

خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان
بنده: خدايا سه رکعت زياد است
خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم
خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد
خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد
خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد
ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.